سلطان محمود و کبک لنگ
نوشته شده توسط : اندرزگو

ميگن روزي براي سلطان محمود غزنوي كبكي اوردن كه لنگ بود
فروشنده براي فروشش زر و زيوري زياد درخواست ميگرد
سلطان حكمت قيمت زياد كبك لنگ رو جويا شد
فروشنده گفت وقتي دام پهن ميكنيم براي كبك ها ، اين كبك را نزديك دام ها رها ميكنيم
اوازي خوش سر ميدهد و كبك هاي ديگر به سراغش مي ايند و در اين حين در دام گرفتار ميشوند
هر بار كه كبك را براي شكار ببريم حتما تعدادي زياد كبك گرفتار دام مي شوند
سلطان امر به خريدن كرد و خواستار كبك شد
چون زر به فروشنده دادن و كبك به سلطان ، سلطان تيغي بر گردن كبك لنگ زد و سرش را جدا كرد
فروشنده كه ناباوارنه سر قطع شده و تن بي جان كبك را ميديد گفت اين همه كبك ، اين را چرا سر بريديد ؟؟؟

سلطان گفت هركس ملت و قوم خود را بفروشد بايد سرش جدا شود.




:: بازدید از این مطلب : 33
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 18 خرداد 1398 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: